بعضی وقتا از تَرس یه کارایی رو انجام نمیدیم یا یه حرفایی رو نمیزنیم که شاید اگه بزنیم بهتر باشه , اصلا خودِ من خیلی از کارا رو و حرفا رو نزدم هیچ وقت چون میترسیدَم , میترسیدم که قبولِش نکنن , از واکنش بعدِش میترسیدم که مثلا بعدش قراره چی بشه و اگه اونجوری که فکر میکنم نَشه چی ؟! این باعِث شد بعضی کار ها رو انجام ندم که شاید اگه انجام میدادم بهتر بود , یا بعضی حرفا رو نزنم که شایَد اگه میزدم بهتر بود و یا این که خودم رو از زدن یه حرفی که دوست داشتم تو هم بشنَوی محروم کنم چون میترسیدم از اون عکس العَمل بعدش و من هیچ وقت اون حرف رو نزدم و اون کار رو انجام ندادم , بعضی وقتا که اینجوری میشه اگه خیلی مُصَمم باشم تو انجام دادنش یا زدن اون حَرف و دیگه نتونم با خودم کنار بیام کلی با خودم کلنجار میرَم و بالاخره با ترس و لرز انجامش میدَم و میگم ولی یه ترسی تو وجودم هست , ترس چی ؟! ترسِ اینکه اونچیزی که فکر میکنم نَشه , ترس این که قبول نکنی ، قبول نکنن , ... اصلا به قول " الف " این دقیقا همون ترسِ " پس زده شدنِ " که تو وجود خیلیامون هست , از ترس پَس زده شدن نگفتم چیزایی که باید میگفتم و نکردم کارایی رو که باید میکردم , اینم یکی از همون ترسایی که خیلی وقته تو وجودمه شاید از وقتی که یادمه ولی هیچ وقت نخواستم جِدیش بگیرم یا بِهش فکر کنم , ولی نشد , استرسی که اون اتفاق بِهم داد دوباره یادم انداخت که من هنوزَم میترسم ...
+ تَرس واقعی نیست . تنها جایی که ترس میتونه توش لونه کنه داخلِ افکارِ ما از آینده ست . ترس محصولِ تخیلاتِ ماست که باعث میشن از چیزایی بترسیم که وجود ندارن و ممکنه که هیچ وقت هم وجود نداشته باشن . این تقریبا جنونه , حالا منظورمو بد برداشت نکنی ، خطر خیلی واقعیه ولی ترس یه انتخابه ... " یه قسمت از دیالوگِ فیلمِ after earth "