ســلــولِ بـی مـــرز

وقتی ازم دوری از سایه میترسم .....

ســلــولِ بـی مـــرز

وقتی ازم دوری از سایه میترسم .....

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۴ ثبت شده است

-

یه جور خستگی هایی هم هست که با خوابیدن بیرون نمیره . تو حتی اگه یک روز تمام هم بخوابی در نمیره این خستگی ، تازه گاهی اوقات انگار خسته ترم میشی ، این برای ِ وقتیه که مغزت خسته ست
من حاضرم تمام بدنم و وجودم خسته باشه اما مغزم خسته نباشه , میفهمی ؟!

+ بعضی چیزا هست که باید کنار بذاری , شاید خودت به بَد بودنشون پی نبری ولی حتما یه کسی اون بیرون هست که به عمقِ فاجعه پی میبره ..

+ یادم باشه یه روزی یه جایی حتما بهت بگم که " چه بی رحمانه زیبایی " ....
                                                                                                                                  همین
 
۲۵ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۲۲
پَـر یـا

-

بعضی وقتا از تَرس یه کارایی رو انجام نمیدیم یا یه حرفایی رو نمیزنیم که شاید اگه بزنیم بهتر باشه , اصلا خودِ من خیلی از کارا رو و حرفا رو نزدم هیچ وقت چون میترسیدَم , میترسیدم که قبولِش نکنن , از واکنش بعدِش میترسیدم که مثلا بعدش قراره چی بشه و اگه اونجوری که فکر میکنم نَشه چی ؟! این باعِث شد بعضی کار ها رو انجام ندم که شاید اگه انجام میدادم بهتر بود , یا بعضی حرفا رو نزنم که شایَد اگه میزدم بهتر بود و یا این که خودم رو از زدن یه حرفی که دوست داشتم تو هم بشنَوی محروم کنم چون میترسیدم از اون عکس العَمل بعدش و من هیچ وقت اون حرف رو نزدم و اون کار رو انجام ندادم , بعضی وقتا که اینجوری میشه اگه خیلی مُصَمم باشم تو انجام دادنش یا زدن اون حَرف و دیگه نتونم با خودم کنار بیام کلی با خودم کلنجار میرَم و بالاخره با ترس و لرز انجامش میدَم و میگم ولی یه ترسی تو وجودم هست , ترس چی ؟! ترسِ اینکه اونچیزی که فکر میکنم نَشه , ترس این که قبول نکنی ، قبول نکنن , ... اصلا به قول " الف " این دقیقا همون ترسِ " پس زده شدنِ " که تو وجود خیلیامون هست , از ترس پَس زده شدن نگفتم چیزایی که باید میگفتم و نکردم کارایی رو که باید میکردم , اینم یکی از همون ترسایی که خیلی وقته تو وجودمه شاید از وقتی که یادمه ولی هیچ وقت نخواستم جِدیش بگیرم یا بِهش فکر کنم , ولی نشد , استرسی که اون اتفاق بِهم داد دوباره یادم انداخت که من هنوزَم میترسم ...


+ تَرس واقعی نیست . تنها جایی که ترس میتونه توش لونه کنه داخلِ افکارِ ما از آینده ست . ترس محصولِ تخیلاتِ ماست که باعث میشن از چیزایی بترسیم که وجود ندارن و ممکنه که هیچ وقت هم وجود نداشته باشن . این تقریبا جنونه , حالا منظورمو بد برداشت نکنی ، خطر خیلی واقعیه ولی ترس یه انتخابه ... " یه قسمت از دیالوگِ فیلمِ after earth "

۲ نظر ۱۳ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۴۶
پَـر یـا

-

میدانی

اصلا به قولِ نیکی فیروز کوهی " نبودن هایی هست که هیچ بودنی جبرانشان نمیکند "


۱۱ بهمن ۹۴ ، ۱۵:۴۵
پَـر یـا

کُردها واژه‌هایِ مُحَبت آمیزِ زیادی دارند، بیشتَر از هر واژه یِ دیگری به یارشان، دِلبرشان، به عشقشان "شیرین‌" می‌گویند، به زیباترین شکلِ ممکن، به جاِی "عزیزَم" یا "عشقَم"، کسی را که دوست دارند "شیرینَم" صدا می‌کنند ، یعنی تمامِ معانیِ عاشقانه در یک واژه جمع می‌شوند، مثل ابری که تمام ِ باران‌هایِ خُنک را در خودش جمع کرده باشد، آن وقت می‌رسند به او، به او می‌گویند "شیرینَم" و اَبر درست بالایِ سرِ شیرین می‎بارد ...

" روژان سرّی "  



۲ نظر ۰۴ بهمن ۹۴ ، ۰۰:۲۶
پَـر یـا