ســلــولِ بـی مـــرز

وقتی ازم دوری از سایه میترسم .....

ســلــولِ بـی مـــرز

وقتی ازم دوری از سایه میترسم .....

۱۰ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

-

مواظب خودت باش ،
تو امانت منی دست خودت :))

۲۹ آبان ۹۵ ، ۲۳:۵۵
پَـر یـا

-

خیلی اذیت شدم بابتش ها , اومدم هِی سعی کنم کمتر اذیت بشم و بزنم تو جاده یِ بی خیالی , زدم اتفاقا , تو جاده ی بی خیالی که مثلا بگم برام مهم نیست , که مثلا اذیت نشم دیگه , میدونی ؟! فقط خودمو گول زدم , همون " به درک " هایی که اخرش میگفتم یعنی بازم دارم اذیت میشم فقط میخوام خودمو گول بزنم که نه مهم نیست و برن اصن , البته تا حدی هم موفقیت آمیز بودن ها , باعث شد که تو همون لحظه کم تر اذیت بشم و با نوشتن و چهار روز دیگه خط زدنشون و گفتن " به درک " مغزمو خالی کنم ازشون مثلا , تا این که شد یه عادت , وای , وآی از این عادت که کلِ زندگیمو داره میگیره ,  مثلا وقتی که غرق شدم توش و نگفتم به درک دیدم که دارم اذیت میشم واقعا و انگار که نمیتونم کنار بیام , نه راه پَس دارم نه راهِ پیش , ای کاش میشد زودتر میفهمیدم که درستش چیه , الان هم خوب نمیدونم شاید , البته تو این موقعیت نمیدونم , اما موقعیت هایی رو که خراب کردم الان دارم میفهمم که باید چی کار میکردم , لعنتی همیشه بعد از این که یه چیزی خراب میشه تازه میفهمی که باید چی کار میکردی .


+ البته این بی خیال شدن ها نه اینکه صرفا گول زدن و تظاهر باشه , نه اصلا , اینا یه راه حل بود که تونست کمک کنه اون حجم از اذیت شدنایی بی خودی کم بشن و موفق هم بودم توش , فقط حرفم اینه که هیچ وقت نمیتونی به جایی برسی که بگی اصلا برام مهم نیست . بازم هست و اذیتت میکنه ولی خب تمام تلاشت سرِ اینه که  راحت تر بتونی باهاش کنار بیای :)


+ کاش میشد برم رو در رو و راحت حرفمو بزنم , ولی نمیشه , نه من میتونم و نه درسته , شاید فقط فکر حساسِ منه که میگه درست نیست , اما نمیتونم

+موضوعِ این پست با چهار پنج تا پستِ قبلی کلا فرق میکنه :)

۲۶ آبان ۹۵ ، ۰۰:۳۲
پَـر یـا

-

+ گُمُ گورَم دورَم , گیجُ ویجَم خَستَم  -_-

۲۲ آبان ۹۵ ، ۰۰:۱۵
پَـر یـا

-

+ اگه بشه اونچیزی که میخوام این چرتیات هم تموم میشن ,
لعنت به این که تو این موقعیت اذیت میکنه :/

۱۷ آبان ۹۵ ، ۰۰:۱۷
پَـر یـا

-

نشستم پستایِ قبلیمو نگاه میکنم , خندم گرفته , جالبه واقعا !
این که تو همشون نوشتم , ترس , ترس , ترس !
حالم دیگه داره واقعا بهم میخوره از این کلمه و اینقدر پر رنگ بودنش !
خنده داره واقعا , مگه نه ؟!

+لعنتی

۱۶ آبان ۹۵ ، ۰۰:۴۲
پَـر یـا

-

نمیدونم چرا اینجوری شد , دست خودم نبود اصلا انگار , سرمو که گذاشتم رو کتاب و فاطمه دستش رو گذاشت رو کمرم زدم زیر گریه . دیگه گریم گرفته بود , خیلی وقت بود که نگهش داشته بودم , نمیخواستم تو مدرسه گریم بگیره , اَه . . .
دلم پُر بود , خیلی , هنوزم هست دلم میخواست بشینم یه جا و تا چند ساعت فقط گریه کنم ولی سعی کردم نزارم ادامه پیدا کنه , دستِ خودم نبود که شروع شد وگرنه من هیچ وقت سر کلاس نمیزدم زیرِ گریه .

+ خدایا فقط کمک کن زودتر تموم شه , بیش تر باید بگذره ؟!!

+ post/75
17خردادِ 95 = تموم نشد . . .


۱۵ آبان ۹۵ ، ۱۴:۰۲
پَـر یـا

-

+ ببین پریا خیلی از مشکلات با مطرح شدن و شفاف سازی کردن حل میشه یا مثلا برخورد منطقی باهاش :)
_ ترس ، ترس با کدوم حل میشه ؟! "هیشکدوم"
+ اصن ببین اول ترست صادقه یا کاذب ، با خودت روراست باش :)
_ . . .
+ حواست باشه داری با این ترس بزرگ میشی و باهاش زندگی میکنی ، این آفته :|
_ عاره آفته ، میدونی وقتی ترست برات میشه عادت فاجعه ست -_-
+سفت بغلش کردی و ولش نمیکنی ، با کسی هم دربارش حرف نمیزنی چون از بیانشم واهمه داری عاره ؟!
_عاره از بیانشم ترس دارم ، سخته برام ، سخت -_-



# تحملِش سخته ، گفتنش سخته ، ترسش سخته ، گفتم زمان شاید لازمه ولی تا کِی اخه بیشتر از یه سال مثلا ؟! شش ماهش بگذره ، ترسه باشه ، فقط یه چیز دیگه باشه ؟! ینی این راهه لعنتی رو بازم برم فقط کفش عوض کنم ؟! نمیشه این راه تموم شه کلا ؟!


_ لعنت به هر چی ترس عه . . .


۰ نظر ۱۵ آبان ۹۵ ، ۰۰:۳۳
پَـر یـا

-

+ درست میشه :)

+ قشنگ میشه :)

+ جانِ دلم نگران نباش :)



+ تو دلم رخت میشورن و من همچنان همینارو میگم :)

+آدمی بدون امید میمیره , آدمی بدون خنده میمیره , بدون گریه حتی میمیره :)

+ دعا کنیم برایِ هم , برایِ دلِ هم :))

۱۳ آبان ۹۵ ، ۰۱:۴۹
پَـر یـا

-

+ زِ خـود بـیـگـانه مـَـنـَـم . . .


۰۹ آبان ۹۵ ، ۰۰:۴۹
پَـر یـا

-

سَلیس و ساده بِگویَم : دلِم گِرفته برایـَت . . .



+ دلم برات گرفته :(


+ حتما یه روزی چیزایی که نوشتم برات رو میدم بخونی :)

۰۴ آبان ۹۵ ، ۲۰:۵۱
پَـر یـا